تولدمِ امروز. وای خدای من چه قدر دوست دارم کلی آدم به یادم باشن. وای خدایا، چه‌قدر همه چیز میتونه زود تغییر کنه.

خوب هایی که بد میشن، و بدهایی که خوب. : (

:-<

یه زمانی همینجا اومدم واسه انتخاب رشته از بچه‌ها کمک گرفتم. حالا حدودِ 2،3 سال از اون زمان گذشته، و من کنکوری شدم. و چه‌قدر دلم برای اون روزها تنگ شده. چه‌قدر دوس دارم دوباره دوستای مجازی‌م حالمُ بپرسن. چه‌قدر همه‌شون ازم دور شدن، چه‌قدر.

چه‌قدر من تنهام، و چه‌قدر احساسِ ضعف میکنم.

دعا کنید. چه کنکور، و چه چیزهای دیگر. : )

از آن دوست های قدیمی دیگر هیچ مانده است برایم؛ هیچ.

و من در این سکوتِ خانه ام چه صبورانه صبر میکنم برای بازگشتِ همه شان و دوباره باهم بودنمان، و لذت بخش است زندگی.

×هوایی رو که تو نفس میکشی، دارم راه میرم، بغل میکنم، تو با من بمون تا تهِ این سفر، من این ماهُ ماهِ عسل میکنم. :]

×زود رفتن همه شون؛ بدونِ هیچ دلیلِ خاصی. و من چه قدر هنوز هم با گذشت ماه ها و سالها دوست دارم دوباره دیدارشان را! :]

باو... :-<

بیاید 4تا نظر بذارید؛ حوصله ام سر رفته. :-<


خر شدم؛ خر. دست آخر http://www.sampadia.com/forum/index.php منُ میکشه. :-<

رویا!

اون خونه ی قدیمیِ خیلی خیلی بزرگ...

صدایِ پرنده ها...

واق واقِ اون سگِ...

آدمایی که دوسشون داری کنارت باشن...

همه ی اونایی که مثِ خودتن...

تئاترِ خیابونیِ خصوصی حتی...

ستاره ی ماه عسل هم بدرخشه...

باغِ خیلی بزرگِ خونه...

اون نیمکتایِ تهِ باغ...

درختایِ نارونُ پیچِ امین الدوله...

بامِ تهران...بامِ بامِ تهران...

همون پنجره هه که خیلی خیلی گنده استُ میشه همه جا رو باهاش دید...

اون استخرِ گنده ی وسطِ خونه...

اسبِ قهوه ای هم...

نگاهت، صدایت، آغوشت...


#رویا!

من با این عنوان همیشه مشکل داشتم!:(

این که من از داشتنِ وبلاگ فقط قالب عوض کردنشو بلدم،این خودش یعنی من خیلی باحالم... ;)

این که شماهام گاهی،با این که من هرگز نمیام،بهم سر میزنین،این هم یعنی شماها خیلی باحالید... ;)

این که کنکور داره نزدیک میشه،و تو هیچ غلطی من بابِ این موضوع نکردی،این هم یعنی خودت،مامانُ بابا،دوستات،معلمین عزیز،مسئولینِ ذی ربط،و... خیلی باحالن... ;)

این صدای اسکای فالِ ادل که گوشامو داره کر میکنه،و از اتاقِ خواهرم داره میاد،این هم یعنی خواهرم خیلی باحالِ... ;)

این که این تابستون،با وجودِ کنکوری بودنت،و شلوغ بودنِ سرت،میخوای بری مسافرت،کلی واسه خودت خوش بگذرونی(اعم از شیراز،تهران،شمال،و...)،این یعنی تو دیگه خیلی باحالی... ;)

این که در برنامه ی تابستونت کلاسِ سوارکاری رو هم داری جا میدی،این نشان از تواناییِ بالایِ تو داره،و باز هم این که باحالی... ;)

تاحالا دقت نکرده بودین من چه قد باحالم؛نه!؟ ;;)

خوب این هم اندر بابِ وظایف وبلاگی،یا بلاگفایی مثلا!باید دینمو ادا کنم در این باره خوب... ;;)

من از دوست هایِ حقیقی ام چیزی نفهمیدم...همین دنیایِ مجازی خیلی هم خوب است؛اگر خرابش نکنند... 8-^

یوقتایی دلت میخواد پرده برداری از همه چیو بگی این منم...

این منم بابا!به خدا این منم...

پنهونیو پشت پرده ها زندگی کردن نه بهت چیزی اضافه میکنه و نه بهت آرامش میده...،برخلافِ انتظار!

الان حسِ خوبی دارم از این که اینجام...اینجا مالِ خودمِ،خونه ای که هرجور بخوام میسازمش...هرچی بخوام رو دیواراش نقاشی میکنم...میتونم هرچی میخوام بگم،و هیچ کس این جرئتو نداره که ازم بگیرتش...هیچ کس...

تو زخمتو زدی خدا...بس نیست؟!

حالا بگو من بدم،یا تو؟!

بی خودی

خسته از این دنیای غریب...

یه عالمه فکر،

یه عالمه دلهره،

یه عالمه غصه،برای دیگران...

و این اصلا حس خوبی نیست...حس خوبی نیست که نتونی با آدمای دوروبرت کنار بیای،و یا حتی بخوای اونارو تغییر بدی...ولی اونا ذره ای از احساسات تو نفهمن،و ندونن تو چی میگی،افکارت چه جوریه،...و همه ی اینا عذابت میده...


...تحملِ اینجا برام سخته!

BAD

دیگه حالم از اینجا به هم میخوره...یه زمانی هردفعه میومدم کلی کامنت داشتم،حالا دریغ از یکی،حتی یکی!!!

سوووووووووووووت...

هِی من میخوام بیام آپ کنم،هِی نمیشه!دیگه گفتم امروز آپ کنم،یهو دیدی از دستِ این درسا کلا نابود شدیم...اِ اِ اِ...هنو نرفته مدرسه،کلی امتحان گذاشتن.خدا به خیر کنه...اینم مدرسه است ما داریم؟!با این حساب فک کنم نتونم زود به زود بیام اینجا...حیف...دلم تنگ میشه واسه همه تون.البته چه میشه کرد؟باید این دوسالم تحمل کنیم،تا بریم سر خونه زندگی مون(همون دانشگاه!)،بلکه راحت شیم...بعضیا میگن دانشگاه اول بدبختیه،من میگم تهِ خوش بختیِ!

نمیتونیم لااقل بگیم شماها بیاین تو سمپادیا 4تا لایک بدین،دلمون خوش باشه ما هم طرفدار داریم...ما بچه مثبتیم دیگه؛Fb نمیریم،همین سمپادیا واسه مون شاخِ!

الان یادم میره حرفامو بزنم،باز مثِ بعدازظهر دیوونه میشم،کلی گریه میکنم،و اونایی رو که دوسشون دارم اذیت میکنم(مخاطبِ خاص!)...خوب آخه دیوونه مگه این زندگیِ کوفتی ارزش گریه کردن داره؟!

منو ببین!اومدم اینجا نشستم،چیزی مینویسم،بچه های مدرسه مون خودشونو جِ... میدن،درس میخونن!از الان واسه کنکور!!!بعدازظهر تو اتاقم خواب بودم،بابام فک کرده دارم درس میخونم.گفته باز این ... میخواد روکم کنه،نشسته از همین حالا درس میخونه؟!...خونواده چه خوش خیالن جدا!ولی باید درس بخونم ها!یه دانشگاه خوب قبول بشم،واسم ماشین میگیرن...تازه دیگه همشم به حرفم میگوشن(یعنی بیشتر از قبل)...بعد هِی همش خوش میگذره.

دوشنبه رفتیم عروسی.دخی خالم اینجا بود؛دیگه اونم که وارد؛خودش موهامونو اینارو درست کرد.بعد هیی از خودش تعریف میکرد،میگفت چه خوشگل شدی!بعد من گفتم کی گفته؟اون هِی اصرار داشت ارزش کارشو ببره بالا!تازه هِی همش میگفت بزار ازت عکس بگیرم(مثِ این خودشیفته ها!)؛هیچی دیگه؛من که قبول نکردم...هیچی عکس از عروسی نداریم.الان دارم حسرتشو میخورم...کاش یه چندتا عکس میگرفتیم؛دلمون خوش بود لااقل!

دلخوشیم تو این زمونه کم شده واقعا!سالِ پیش یه کلاسِ شیمی آلی میرفیتم،دلمون وا میشد،هِی تشکری میحرفید،هِی به آدم امید میداد...امسال که نیست من چیکار کنم؟؟؟

دستِ اونی که امشب آرومم کرد خیلی خیلی درد نکنه...مدیونتم تا ابد...

حرف نزدم زیاد؟چرا؛ولی یه نکته ی مهم!از همه ی آدمای این دنیا بدم اومده...هرکی یه بدی ای داره!خوباش کجان پَ؟شاید هستن و نمیبینمشون...

همین دیگه!من هرچی به مغزم فشار میارم،چیزی یادم نمیاد...شما یادتون اومد بگین مینویسم!

پ.ن:از وقتی میرم سمپادیا هم طرزِ حرف زدنم تغییر کرده،هم اخلاق و رفتارم!دیوونه ای شدم واس خودم ها+معتاد!

پ.ن:فروغ فرخزاد؛شعراش به من یکی خیلی آرامش میده...

پ.ن:سحر یه چیزی گفت امروز،خوشحالم کرد!دستش درد نکنه!ولی من هنوز خیلی باور نمیکنم.هست آیا؟!

بای فعلا!

سلام.خوبین؟

ما هم که داریم بعد کلی تلاش شبانه روزی و راضی کردن پدر میریم مسافرت...اصن این سردرد خیلی چیز بدیه ها!بابای مام ارثی بهش رسیده،بعد اونم داده به من؛ما هم سینوزیت داریم،خفیف البته!

اول شمال،بعدشم تهران...میریم ببینیم اهدافی که در نظر داشتیم در این سفر برآورده میشه یا نه!میخوام برم تهران،کلی اینور اونورو بگردم؛اگه محدثه(دوستم)درس مرس نداشته باشه،باهم میریم ماشین سواری...البته یه چندبار این محدثه خانم تصادف کردن،شاید مامانم اجازه نده...!

شمالم که دیگه جای حرف نداره؛اصن من مثِ عقده ایا شدم؛هی شمالو که نشون میده تو تی وی دلم میگیره...یَنی من عاشق جنگلم ها!حتی بیشتر از دریا(چرا؟!)...سگوتِ مطلقِ...عشق بی سروصدا...پر از رمزوراز...تاریک...دور از هیاهو...آرامشِ ابدی...هوایِ دونفره...عاشقشم اصن!!!:-<

جمعه

جمعه ی ساکت

جمعه ی متروک

جمعه ی چون کوچه های کهنه،غم انگیز

جمعه ی اندیشه های تنبل بیمار

جمعه ی خمیازه های موذی کشدار

جمعه ی بی انتظار

جمعه ی تسلیم


خانه ی خالی

خانه ی دلگیر

خانه ی دربسته بر هجوم جوانی

خانه ی تاریکی و تصور خورشید

خانه ی تنهایی و تفآل و تردید

خانه ی پرده،کتاب،گنجه،تصاویر


آه...چه آرام و پرغرور گذر داشت

زندگی من چو جویبار غریبی

در دل این حمعه های ساکت متروک

در دل این خانه های خالی دلگیر

آه...چه آرام و پرغرور گذر داشت...

(فروغ...)

...

اخلاص:

یکتایی در "زیستن"،

یکتایی در "بودن"،

یکتایی در "عشق"!

پ.ن:منم میخوام رتبه ی اولِ کنکور بشم!!!(البته به امیدِ این که تا زمانِ ما برداشته بشه این دیوِ زندگیِ همه مون!)

پ.ن:میلاد اکرمی پنجم شد!

آبانی ها

مشخصات كلي متولدين آبان ماه

قوي و قدرتمند ، مصمّم و با اراده پولادين ، ورزشكار ، هوشيار ، حسّاس و خجول ، در ظاهر آرام ولي در باطن خروشان ، انتقامجوي شديد ، پر انرژي ، واقعاْ كوشا ، عاشق ماورالطبيعه ، اهل معنويّات ، عاشق مسائل مرموز ، هر كاري را به پايان مي رساند ، مشكوك و كنجكاو و تودار ، مجري بسيار خوب ، پايدار و با ثبات ، محقّق ورزيده ، كاشف و دانشمند ، علاقه مند به تفتيش عقايد ، فكر سايرين را مي خواند ، داراي روح قوي ، واقعاْ اميدوار ، فرمانده و سياستمدار ، مقاوم و پر تحمّل ، فنا ناپذير ، عدّه كمي را وارد زندگي خود مي كند ، عاشق تولّد مجدّد ، داراي اهداف عالي ، بلند پرواز ، علاقه‌مند به روانكاوي و روانشناسي ، پر شور و حرارت ، پدري فداكار ، عاشق نصيحت كردن ديگران ، داراي افكار تخيّلي و ايده آل ، زيبا ، حسود ، موقع شناس ، جاه طلب ، خشن ، قابل اعتماد ، متنفّر از دروغ ، با وقار ، منطقي ، ماجراجو ، عاشق اسرار حيات و جهان ، با اعتماد به نفس ، شجاع و دلير ، كمال گرا ، اهل معنويّات و واقعاْ قاطعانه عمل مي كند .

مرد متولد آبان

تيز هوش، با اراده، خواستار هدفهاي بزرگ، پدري دلسوز و مهربان، مواظب باشيد كه هرگز به مرد متولد اين ماه دروغ نگوئيد و احساسات او را جريحه دار نكنيد و يا بر خلاف غرور مردانه او رفتار و گفتاري نداشته باشيد زيرا كه انتقام و عكس العمل خشمگينانه او بسيار سوزنده و خطرناك است.

زن متولد آبان

طناز و زيبا، خانه دار و گرم، حسود و انتقامجو، راز دار و خود دار، موقع شناس و گاه جاه طلب، جذاب و مغرور و با اعتماد به نفس، براي متولد اين ماه اندكي علاقه و يا اندكي تنفر مفهوم ندارد يا عاشق است يا دشمن و در غير اينصورت كاملا بي تفاوت و بي اعتناست.
پیوند زناشویی آبان با سایر ماه ها
آبان با فروردین : ( بد ) آزادی خواه سلطه گر خواهان تنهایی و درون گرا
آبان با اردیبهشت : ( خوب ) آرمانگرا بلند پرواز همراه با جاذبه و اقتدار و ناسازگاری
آبان با خرداد : (متوسط ) برای رسیدن به خوشبختی باید یکدیگر را تحمل کنند
آبان با تیر : (متوسط ) در مسائل مالی اختلاف نظر دارند ولی در سایر موارد هماهنگ می باشند
آبان با مرداد : ( متوسط ) یکی وفادار و قابل اعتماد و دیگری عاشق ستایش دیگران
آبان با شهریور : ( متوسط ) جسور بی پروا سرشار از انرژی و بلند پرواز
آبان با مهر : ( متوسط ) اگرچه خالی از دردسر نیستند اما میتوانند موفق باشند
آبان با آبان : ( بد ) مستعد به خشمگین شدن و از کوره در رفتن در نتیجه پیوندی همراه با مشکلات
آبان با آذر : ( متوسط ) یکی سختگیر در مسائل دیگری سرشت پویا و جدی دارد
آبان با دی : ( بد ) هر دو دارای خصلت سلطه طلبی و سختگیرانه می باشند
آبان با بهمن : ( بد ) یکی با احساس و عاطفه دیگری سلطه جو و خواهان کسب برتری
آبان با اسفند : (بد ) یکی آرمان گرا و عاشق پیشه و دیگری با اعتماد به نفس کافی
پ.ن:خداایش هیچ طالعی به این نحسی نیس!همه بد یا متوسط!با این حساب آبانیا کلا نباید مزدوج
بشن!(هه!)...حالا اردیبهشتی از کجا بیاریم؟؟!؟؟
پ.ن:همینطوری خوشمان آمد راجع به آبانی ها چیزی بنویسیم.
ولی خدایی اینا حقیقت داره ها!من که به طالع بینی ماه ها واقعا اعتقاد دارم.

peace wheel

سلام.خوبین؟

www.pw.eshragh.ac.ir

خوب الان توضیح میدم این چیه!

شما باید برید این سایت،روی I Agree کلیک کنید،بعد اسمتونو وارد میکنید،و به این ترتیب به پیام آوران صلح وشادی که از بجنورد به سمت اروپا حرکت کردن تا پیام صلح ایرانو به اونجا برسونن رای دادین.

چه فایده ای داره؟خوب مهم ترین فایدش اینه که ایرونیا به عنوانی مردمی صلح طلب در همه جای دنیا شناخته میشن.اینو خودمون میدونیما،ولی همه که نمیدونن.

البته یه سری فایده های دیگه ایم داره که فریال(دوستم)گفت.این آقا(کوروش تهرانیان) هم که با دوستشون  از بجنورد با دوچرخه به سمتِ اروپا حرکت کردن از همین فامیلای فریال شون اینان.

خوب زود برین رای بدین دیگه!

THANKS...

مرد

بیایید پارسی وار *زنها* را پاس بدارید...
این بار اگر زن زیبارویی را دیدید
هوس را زنده به گور كنید
و خدا را شكر كنید برای خلق این زیبایی...
زیر باران اگر دختری را سوار كردید
به جای شماره به او امنیت بدهید...
او را به مقصد مورد نظرش برسانید
نه به مقصد مورد نظرتان...
هنگام ورود به هر مكانی
با لبخند بگویید:اول شما...
در تاكسی خودتان را به در بچسبانید نه به او...
بگذارید زن ایرانی وقتی مرد ایرانی را در كوچه خلوت می بیند
احساس امنیت كند نه ترس...
بیاییدفارغ از جنسیت،كمی مَرد باشید...مَــــــرد . . .
منبع:http://www.jo0rvajo0r-75.blogfa.com

12تیر

سلام.

داشتم اخبار میدیدم که یهو گفت امروز روزیه که ایرباس یرانی توسط ناو آمریکایی بر فراز آب های خلیج فارس سرنگون شد...

یه بغضی گرفتم،آخه هرسال این روز یه حس بدی دارم.حتی وقتی کوچیک بودم؛نمیدونم چرا!فقط میدونم واسه آدمای این روز خیلی دلم تنگ میشه؛فقط میدونم خیلی دوسشون دارم،مخصوصا بعد از این که هفت آسمان عشقو خوندم.

اگه شمام این رمانو بخونین میفهمین چی میگم؛ارزش خوندن داره،چون طبق واقعیت نوشته شده.

واسه بازمانده های این پرواز دعا کنین،واسه اونایی که جنازه ی زن و بچه و شوهر و مادر و پدرشون تو این هواپیمای لعنتی بودن؛دعا کنین که خدا بهشون صبر بده.مخصوصا واسه فرنگیسی که عشق چندین و چندسالشو تو این پرواز از دست داد.فرنگیس اگه زنده باشه الان حدودا 50سالشه،اما مطمئنم دلش هنوز همونقد باطراوت و جوونه که وقتی با احمد بود.

پ.ن:از آمریکا متنفرم...

پ.ن:نفر اول کنکور ریاضی به احتمال %99/9 میلاد اکرمیه؛از بچه های هاشمی نژاد1 مشهد.

پ.ن:دوشب پیش کسیو که تو آسمونا دنبالش میگشتم دیدم!

انسان بیش از زندگی است؛

آنجا که هستی پایان می یابد،

او ادامه می یابد.

مناجات

 سلام.

 داشتم به یه آهنگه علی لهراسبی گوش میدادم که به نظرم اومد یه تیکش خیلی قشنگو مناسبِ حال یکی  از دوستامه.حالام واسه شما میزارمش:

  نمی ترسم اگه گاهی دعامون بی اثر میشه

  همیشه لحظه ی آخر خدا نزدیک تر میشه

 تو رو دست خودش دادم که از حالم خبر داره

 که حتی از تو چشماشو یه لحظه برنمیداره

 ...

 واسه همه ی اونایی که نیاز به دعا دارن دعا کنین،please...!

 

عید

سلام.

بی مقدمه عید مبارک.

همین...بای.

د و س ت د ا ش ت ن !

در هم نگریستند،اما سرشار از مهربانی.

چشم هاشان هرکدام پیاله ی پر از شراب سرخ

که در کام تشنه ی چشمان هم میریختند

و کم کم بر هر دو لب

لبخندی آهسته باز میشد،

لبریز از محبت،

سیراب از دوست داشتن،

نه عشق،

دوست داشتن!

لحظاتی این چنین،

خوب و شیرین و نرم و خاموش گذشت.